۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

سلامی باعطر نارنج وترنج



سلام به شنبة هفته به هفته
من اگر زودتر به کاربرد واقعی این شنبه‌ها پی برده بودم، یقین تا حالا خیلی چیزها که نشدم، شده بودم
کمه کم چهار پنج‌تایی اثر جاودان بعد از مرگم می‌رفت در موزه‌های هنر
یه هفت هشت ده تایی نوبل می‌گرفتم
یه سی‌چهل تایی هم برج فرستاده بودم بالا
انقدر ازبچگی همه کارها حوالت به شنبه کردیم که شنبه دون‌مون دراومده بود و از شنبه‌ها بیزار
نگو فوت آخر کوزه گری به شنبه‌ها افتاده بود

هفتة پیش که ناگهانی خودش خوب شد.
امروز هم حالم خوب نیستا، غمگینم.
دل تنگم. اما یه حال دیگه‌ام خوبه
از صبح عین ماشین چاپ کارم اومده. جبرئیل شماره خونمون را گرفته و گوشی رو گذاشته روی میز. دیگه منم هرچی می‌شنوم کپی برمی دارم.
خدا را چه دیدی؟ شاید قراره شنبه‌ این کتاب نوشته بشه؟
بابا بهابل رو می‌گم. من‌که کرم تفرش نشینی و هم‌چنان به هزار و ششصد چهل و سه مورد از صبح اون‌جا ولم. تازه
دست گوگل مپ درد نکنه که می‌رم روی تفرش و از اون بالا آه می‌کشم
پس لابد تا زنده‌ام هنوز دارم بهابل می‌نویسم؟
نه که تموم نشده. سی چهل شصتایی نسخه کامل ازش دارم. اما می‌خوام پوز رشدی رو بزنم
حالا
اگه عمری بود منظورم را متوجه می‌شی. تازه از یک دوست فهمیدم نباید به کتابی صرفا قابل چاپ فکر کنم
من فقط باید اونی که تو سرم هست رو بنویسم. به وقتش خودش چاپ می‌شه
پس یعنی از نو یک حکایت تازه
ولی خب حالشم خیلی زیاده
راستی
سلام زهرا، سلام، حسین، حسام و سلام به بانو به فرهود به کامن و اونایی که تقریبا هر روز به این‌جا میان
این سلام اول هفته پراز انرژی بود.
خدا کنه گوشی‌های همه‌تون روی زمین بمونه و تا آخر شب از خودتون حسابی راضی باشید
اوه سلام به بردیا به نارنج به ترنج و به یک دوست دیگه در بلژیک که نمیتونم اسمش را بخونم.
لطفا " کامن " اگه می‌شه بگو این اسم در ولایت شما چطور تلفظ می‌شه؟

hi to NAGOLORE &
اینم از اون رفقایی‌ست که با نقش و تصویر با من رفیق شده . خلاصه که آخر هفتة شماواول هفتة ما برای همه بی‌نظیر و رضایت بخش

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...