نمایشنامه تازهای که به اجرادرآمده در نوع خود شاهکاری مضحک و جاهلانه است. مجموع دیالوگ و سر فصلهایی که قدم به قدم همه رو هول میده فقط و فقط به سمت عدم تخلف در جریانات
این در تمام شکل و صحنهآرایی قابل مشاهده و لمسه
واقعا روی پیشونی ما نوشته، هالو؟
من امروز یک تئاتر دیدم. عدهای که چهل روزه از دنیا بیخبرند.
چه بسا حتا فکر کنند کدخدا و ریش سفیدای ده هم پشت دیوارند
البته از سر و شکل همه پیدا بود که در چه شرایطی میشنیدند، دنیا رو آب برده. همه دربند و دستها رو و فقط مونده خودت را نجات بدی
از هیچی خبر ندارند
از ندا
از دنیا
برای همین سحرخروس خون رفتن سراغشون.
چمیدونن، ندا ها چه طوردنیا را لرزوندن
نمیدونن که چقدر گل پر پر شده هر روز
نمیدونن چه ملت غیوری قراره به این ندانستمها گوش بدن و داوریشون کنند
خبر ندارند که مردم چطور یکپارچه و متحد دنیا را به احترام واداشتند
و چه چیزهای دیگری که از بیرون نمیدونند و دیالوگ اجرا میکنند
خدایا پناه میبرم به تو
این ده ما رو ازگزند دد و دشمن رهایی ده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر