۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

ماه، منو خدا



وقتی به رمضان نزدیک می‌شیم. وقتی بهش می‌رسم. انگار سوئیچم زده می‌شه و می‌رم کانال دو
و عاشق این حالم
یکی از رمضان‌هایی که برای همیشه به یاد خواهم داشت، رمضانی بود که چیلک بودم. تنها. یک‌ماهی از آمدنم گذشته بود
خشم‌ها، یاس‌ها و همه آن‌چه که ازش به جنگل پناه برده بودم، بین باغبونی سخت در باغ که بعضی از شما به‌یاد دارید، بین خاک جنگل ریخته بود و
به خودم رسیده بودم. دیگه چیزی برای بلغور کردن ذهنم نبود. یک‌ماه برای خودم دل‌سوزونده و یک‌ماه زار زده بودم. مثل مراقبه‌است اون‌جا که به صفر می‌رسی و گفتگوی درونی یهو قطع می‌شه
ترجیح می‌دادم به‌جای گیر دادن به خودم، رهاش کنم و از سر راه خودم برم کنار
منم رفتم. من مونده بودم و خدا و اهل بیت، دیو سفید اینا
گو این‌که روزهای آخر کار داشت به‌جاهای باریک می‌کشید و ژانر فیلم از عرفانی به وحشت نزدیک می‌شد
تمام اتفاقات شبانه، صداهایی که می‌اومد، همه به‌نوعی باعث فرارم به تهران شد
اما حالم بینش چه‌قدر خوب بود. نماز برای باران
بارش باران و رقص من زیر باران
منی نبود که از چیزی ابا داشته یا خجالت بکشم
رشته‌های انرژی با روزه چنان مستحکم شده بود که توپ داغونم نمی‌کرد و هر لحظه نزدیک خدا بودم
خدایا رمضانی دیگه رسید، از حضورت، منو خالی نذار
سفره‌های مهر را خالی نذار
دل‌های مشتاق را بی‌تاب نکن
ای خدا خود را زما پنهان نکن
ای خدا بیمار را تنها نذار
ای خدا در بندر را از یاد مبر
فرزندان ایران در اسارت، به حقارت نشسته اند
پروردگارا فرزندان ایران را رهایی بخش
خدایا خودخواهی، قضاوت، متی‌ت، پستی، دروغ، لقمة حرام
چشم به انتظار بر در نذار
خداوند این رمضان را معراج‌مان کن
سفره‌ام خالی و خودم تنهام. خدایا هیچ کس را این‌چنین تنها نذار

۴ نظر:

  1. اللهم فک کل اسیر
    آمین

    پاسخحذف
  2. ای دعا از تو اجابت هم ز تو
    ایمنی از تو مهابت هم زتو
    ای خدای پاک بی انباز و یار
    دستگیر و جرمما را درگذار
    قطره دانش که بخشیدی زپیش
    متصل گردان به دریاهای خویش
    التماس دعا همکلاسی

    پاسخحذف
  3. در چرخة این دعا همه با همیم. پس تو هم دستم را بگیر

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...