یه وقتایی بهتره از یهچیزایی سر درنیاریم. یعنی الان اینطوری فکر میکنم
پیشرفته تر از این فکر میکنم که چطور میشه یهو هارد اطلاعاتیم پاک بشه و به کل اسمم از یاد ببرم چه به راه آمده
بعد نگران میشم که بیهویت چهکنم؟
حالا اینکه این هویت را چی و از چه طریق تعریف میکنه اونم یه سوال دیگه است
مهم اینه صبح که چشم باز میکنی بدونی کی هستی یا نه؟ یا چه خوب بود اگر هر روز صفر کیلومتر بیدار میشدیم
این حافظه آقا بدچیزی.
نه خوب چیزی که حتما هست، ذهن بد چیزیه
کارگردان و مهندسی تمامی حال خرابیها
فریبکاریها، توهمات، سوءتفاهمها، برداشتیها، قضاوتها، ترسها، .................. خدا بده برکت نفسم بند اومد
لاکردار یه خاصیتی داره که هر چی بری میآإ. ندیدی یه لحظه ساکت نمیشه. مثل یه ندیدبدید عقدهای که انگار تازه همین الان یه گوش مفت پیداکرده یهبند ور میزنه و ابراز وجود و مانور اطلاعاتی میکنه
خب بله می دونم این نقاشی، تصویر مونالیزاست، کار داوینچی. چه لزومی داره تا چشمم بهش میافته شروع میکنی به تکرار دانستههات
خب مادر مرده این مونالیزای داوینچی در نور صبح یه جلوه داره
در نوز زرد و مستقیم ظهر یه رنگ
نزدیک خنکای عصر که بوی خنک وانیل هم میگیره
غروب سرخ میشه و شب به پستوی نادیدنی فرو میره
این هر کدوم در شرایط و حالات متفاوت درونی من با هم لذتهای متفاوت داره
بهمن چه تو از این تصاویر چه اطلاعاتی داری؟ من میخوام به اختیار خودم دنیا رو درک کنم
امروز چپهام
با اجازه بزرگترها و کوچکترها یک چهارم آرامبخش میل کردم تا پاچة کسی رو نگیرم
اما این ابلیس مکار نمیذاره یه گوشه بیافتم و تیوی نگاه کنم و انگار نه انگار دنیایی هست
مخمل رو ببین
فقط میخواد همه رو راضی نگهداره. به همه میخنده. آغوشش رو باز میکنه
حیوونی مخمل منم اگه اونا رو میخوردم چه بسا الان یه چی تو مایههای آیات شیطانی مینوشتم و نفی و رد خود میکردم.
پیشرفته تر از این فکر میکنم که چطور میشه یهو هارد اطلاعاتیم پاک بشه و به کل اسمم از یاد ببرم چه به راه آمده
بعد نگران میشم که بیهویت چهکنم؟
حالا اینکه این هویت را چی و از چه طریق تعریف میکنه اونم یه سوال دیگه است
مهم اینه صبح که چشم باز میکنی بدونی کی هستی یا نه؟ یا چه خوب بود اگر هر روز صفر کیلومتر بیدار میشدیم
این حافظه آقا بدچیزی.
نه خوب چیزی که حتما هست، ذهن بد چیزیه
کارگردان و مهندسی تمامی حال خرابیها
فریبکاریها، توهمات، سوءتفاهمها، برداشتیها، قضاوتها، ترسها، .................. خدا بده برکت نفسم بند اومد
لاکردار یه خاصیتی داره که هر چی بری میآإ. ندیدی یه لحظه ساکت نمیشه. مثل یه ندیدبدید عقدهای که انگار تازه همین الان یه گوش مفت پیداکرده یهبند ور میزنه و ابراز وجود و مانور اطلاعاتی میکنه
خب بله می دونم این نقاشی، تصویر مونالیزاست، کار داوینچی. چه لزومی داره تا چشمم بهش میافته شروع میکنی به تکرار دانستههات
خب مادر مرده این مونالیزای داوینچی در نور صبح یه جلوه داره
در نوز زرد و مستقیم ظهر یه رنگ
نزدیک خنکای عصر که بوی خنک وانیل هم میگیره
غروب سرخ میشه و شب به پستوی نادیدنی فرو میره
این هر کدوم در شرایط و حالات متفاوت درونی من با هم لذتهای متفاوت داره
بهمن چه تو از این تصاویر چه اطلاعاتی داری؟ من میخوام به اختیار خودم دنیا رو درک کنم
امروز چپهام
با اجازه بزرگترها و کوچکترها یک چهارم آرامبخش میل کردم تا پاچة کسی رو نگیرم
اما این ابلیس مکار نمیذاره یه گوشه بیافتم و تیوی نگاه کنم و انگار نه انگار دنیایی هست
مخمل رو ببین
فقط میخواد همه رو راضی نگهداره. به همه میخنده. آغوشش رو باز میکنه
حیوونی مخمل منم اگه اونا رو میخوردم چه بسا الان یه چی تو مایههای آیات شیطانی مینوشتم و نفی و رد خود میکردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر