۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

سبزه روز


سلام و صبح زیبا و رضایت بخشت بخیر
به قول سقراط رنج و راحت حلقه‌های یک زنجیرند که از پی هم می‌آیند
دیروز خاکستری با هر جان کندنی که بود سپری شد
ولی اول صبح که چشم باز کردم، اصلا از نور و دمای اتاق پیدا بود روز خوبی شروع شد
حالا به دیروز ربط داره یا نه اصلا مهم نیست. دیروز گذشته و به تاریخ پیوست
تنها حقیقت موجود اکنون است. و خداوند تنها در اکنون حضور دارد و من فقط باید مراقب باشم تا با امواج تیره و تار ابلیس وارد بازی نشم
و مثل دیروزها خودم را در ببرم
باور کن همه ما از این روزها و لحظات داریم. به اسامی مختلف نگاهش می‌کنیم و یا ازش می‌گذریم
یه روز می‌شه روز خوب و روز بعدی روز خوب
همین‌جوری‌ها هم هرموقع که دلیلی برای دلخوشی باشه به خودمون می‌گیم: چقدر زندگی زیبا و دوست داشتنی‌ست
و فردای تار می‌شه: مرده شور این زندگی را ببرم
پس دیروز چه شد که از حساب بماند؟
سعی می‌کنم یادبگیرم این روزها نیستند که رنگ بندی و تعریف دارند. این احوال غریب آدمی‌ست که هر روز رنگی داره و نمی‍شه تعریف ثابتی براش پیدا کرد
همه روزها روزها زندگی هستند، بستگی داره ما چگونه با آن‌ها روبرو بشیم؟
چراغ‌ها سبز و مسیر بی دست انداز. جای پارک هم به وفور در انتظار و ............ خلاصه که خدا این روز منو حسابی سبزش کن
آمین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...