۱۳۸۵ آبان ۴, پنجشنبه

تخته نرد


ببین وقتی میگم مواظب گفتار و کلامی که به زبان میاریم باشیم . کسی جدی نمی‌گیره
دیشب از سر شیرین بازی گفتم : بگم که لال از دنیا نرد
از صحر عزرائیل اومد. فکر کردم شاید اومده توشته بده که جاودانی‌ام
اما ذهی دل خوش و خیال باطل
اومده بود خودی نشونم بده که یادم نره دنبال چی برگشتم و همه کار کردم جز تلاش در مسیر هدف. بیشتر ساعت روز تا همین نیم‌ساعت پیش در رختخواب تخته بازی می‌کردیم
لاکردار آس می‌گرفت! فکر کن این رکب و کلک و اینها در بین فرشتگان هم مرسومه! چهار برگردون می‌دونی چیه ؟ همون
چهار هیچ به نفع اون بود که ورق برگشت و در دقیقه نود . یک شش و بش و یک جفت شیش نجاتم داد و بارزی رو بردم
اما از شوخی گذشته . یک ذره انرژی نداشتم که از اتاقم دل بکنم. حتی مغزم هم کار نمی کرد و تمام امواج آگاهی کائنات به دره بسته می‌خورد و برمی‌گشت
از شما خبر ندارم . اما من عادت ندارم بی عشق زندگی کنم. حالا هم که باطری به آخر رسیده
حرف زدنم نمیاد

۲ نظر:

  1. اولا که اخیش...خوب شد که اومدی...
    بعدشم!!!
    دیدی من گفتم نگرانم و دلم شور میزنه؟؟؟
    بیخود که نمیگم....
    حالا نمیشه جای چیزای منفی مثبت بگی یه ذره؟؟؟
    که نه خودت لال بشی و تخته بازی کنی نه ما اینجا نصف جون بشیم؟!!!!
    منم بی عشق نمیتونم زندگی کنم اما هنوز نمیدونم کدومش قلابیه ...

    پاسخحذف
  2. مطمئنی دست را از او بردی ؟

    جان و سر من به .... تو

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...