۱۳۸۵ آبان ۴, پنجشنبه

بارون


داره بارون میاد و صداش رو زیر چرخ‌های ماشین ها می‌شنوم. دلم ضعف میره پا برهنه برم زیر بارون
انقدر بچرخم و بالا و پایین بپرم که همه خاطرات کودکانه رو تازه کنم دلم می‌خواد خیس بشم، خیس خیس خیس
آب از موهام بچکه و صورتم رو غسل بده
برم و کودکانه عشق رو صدا بزنم
با همان پاهای برهنه و سر خیس
تا می تونم بدوم. تا هر جا که دلم خواست، حتی شاید از دیوار سایه‌هم بالا برم و ابلهانه بگم: سلام . چه هوای خوبیه ؟
بیاید همه زیر بارون
نترسین آبروتون نمیره کم هم نمیارید. بیاید بذاریید بارون تنتون رو بشوره و دوباره به دنیا بیاییم
کسی که مال من و از من باشه
با پای برهنه و سر خیس
پیداش می‌شه

۱ نظر:

  1. خدا رو شکر...که اینجوریه..
    من وقتی 15 سالم بود این کارو میکردم...الان زیاد از اون روزا نگذشته اما حتی حوصلشو هم ندارم.....

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...