۱۳۸۵ مهر ۲۸, جمعه

تعطیلی


باز یک جمعه آفتابی و عبارتی طلایی از راه رسید ومن حیرونم
جماعت انسانی یک ربطی به جایی یا چیزی دارند جز من که نه سایه علفی روی سرم است که بگم از زیر بوته دراومدم
نه وابسته به هیچ صنف و اتحادیه‌ای هستم جز در کلاب خدا
این جناب هم که از شب جمعه که تعطیل کرده و رفته استراحت هنوز برنگشته و من موندم بی صاحب
حالا این وسط اگه یه خلاف جزمی بکنیم چی‌می‌شه ؟
سه سوت جناب رسیده و خفت‌مون رو گرفته. نمی‌دونم چرا کوچکترین افکار ما به او مربوطه اما لنگی نبود این جنس جور و لطیف فقط به خودم مربوطه؟

کاش به جای خفت گیری گاهی هم نمره بیستی نوزدهی چیزی تشویقی می‌داد که دلمون رو خوش کنیم که
نه بابا ایشون همیشه و در هر لحظه حواسش به همه چیز هست

۳ نظر:

  1. س تو هم یتیمچه یه خوشمزه بودی مثل خودم....
    فعلا که ارامش برقراره....خفت من و تو رم نگیره چیکار کنه...کارش همینه خب قربونت!!!!:d:d:d

    پاسخحذف
  2. ها والله
    اما این خوشمزگی بالاخره یک جایی نباید فایده کنه؟
    کاش آدم ها هم قدر خدا شعور داشتند و مزه می‌فهمیدند؟
    نه؟

    پاسخحذف
  3. من گمان می کنم که چون شما این فرمول را پذیرفتی . اتفاق بیشتری هم نخواهد افتاد . مگر اینکه باورت را تغییر بدهی

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...