۱۳۸۵ مهر ۲۳, یکشنبه

پاییزان


فصل پاییز شبیه عشقه
یا احساس من این‌طور می‌فهمه؟
سرخ و زرد پاییز
مثل سرخی و گرمی عشقه که با نسیمی ساده و سبکبال چنان رهسپار دیار بدرود می‌شود که تو گویی هرگز نزیسته بود
سوز سرمای غروب پاییز حکایت فاصله‌هاست و دوری و تنهایی. که تو یخ می‌کنی و می‌لرزی
آرام جان نمی‌یابی
گرمای عشق همچون آتش هیزم سوزانی است که به
آن پناه می‌بری
گرمای آفتاب روزش
همان‌قدر ناپایدار است که ابرهای وقت بارش پاییز

۴ نظر:

  1. عجب!!!!
    حالا چیکار کنیم؟
    اخه پی به چیش دلمون خوش باشه؟

    پاسخحذف
  2. این فقط تعریفی از عشق بود از دید من
    ربطی به حقیقتش نداره ؟
    هریک از ما با ادراک خود عشق را تشبیه می کنه
    تو جدی نگیر عزیزم

    پاسخحذف
  3. عشق سرخ است داغ و سوزان
    بخاری هیزمی آریتی است و تمام شدنی بانو
    این چند روز در کوهستان کنار شومینه هیزمی بزرگی از سرمای بی کسی بسی لرزیدم

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...