۱۳۸۵ مهر ۲۵, سه‌شنبه

وب گردی


یک‌چیزهایی در زندگی جا باز می‌کنه که تصورش هم نمی‌رفت
یکی همین وب‌گردی و اومدن اینجا و گپی با رفقا زدن
امروز خیلی گرفتار و کار و کار بود
نمی‌دونم آخرش قراره کدوم قاره رو فتح کنم که باید مثل ساعت م کار کنم ؟

از اول بچگی هم خودم فهمیده بودم و هم دایره کارشناسی مدارس مختلف نظر به این دادند که هیچی نمی‌شم با تمام اینها زندگی رو دوست دارم
سعی می‌کنم چیزی یاد بگیرم
اگر وقت شد اول از همه عشق بی واسطه و بی بده بستون

حتما با ورود عشق به زندگیم جهان نیز دگرگون خواهد شد
بسیار خواهم آموخت

دلم برای پرچونگی های زنونه تنگ شده بود. کمی از سر ریز خالی کردم تا یک خستگی در کنم بیام و بساط سبزی و غیبت رو پهن کنم

۳ نظر:

  1. من حتی سبزی هم ندارم که باهاش بساط راه بندازم...کسی نیست که حتی باهاش غیبت کنم....
    تو هم شیکسته نفسی میکنی...
    کلی چیز شدی ..اونا اشتباه کرده بودن....دنیاهایی رو دگرگون کردی که خودت نمیبینی حتی...
    مواظب خودت باش...

    پاسخحذف
  2. من بساط سبزیم پهن و تو نیستی
    شاید بساط تو هم همون نزدیکی یا همین نزدیکی باشه و خبرنداری؟

    پاسخحذف
  3. من هم به سرکشی هایش عادت کرده ام . آمدن اینجا و شنیدن نظرات بانوان گرام قدمی مرا به شناخت نزدیک می کند. شناخت جهان از راه وب گردی

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...