وقتهایی هست کتابی میخونیم یا درجای مطلبی؛ حتی در این وبلاگها
حس میکنی باور داری و خودتهم میدونستی. انگار یادت رفته بود؟
وقتی برای اولین بار کتابهای اشو به دستم رسید ، حس میکردم همه حرفهاش رو باور دارم و حتی انگار میدونستم ولی یادم رفته بود
این نکتهی بسیار ظریف و مهمیه
این مکانی است که با خدای درون یا دیگری ، یکی میشی و او هم نظر میده. چرا که نه ؟
او حامل همه اطلاعات هستی است. چرا که از روح الهی است
هریک از ما به فرا خورحال و استعداد ، نخی برداشتیم و تا انتها میریم و از طلاعات اون مسیر استفاده میکنیم
رز گاهی میگه : انگار حرفهای منه
نه انگار. دقیقا این نقطه وحدت وجوده
ما در کل یکی هستیم و از یک منشاء تغذیه میکنیم و در یک گروه قرار داریم
انسانها به گروههای روحی خودشان تعلق دارند. با مراکز واحد
اینه که گاهی، حس میکنیم ؛ انگار یکی رو خیلی میشناسیم . هر چی فکر میکنیم به یاد نمیاریم
دیوانه کنی هر دو جهانم بخشی ؟
دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند ؟
به همین مناسبت
رادیو یا . تی ـ وی . رو باز میکنی میبینی انگار گوینده داره با تو حرف میزنه و راهکاره سوالی که ذهنت رو درگیر کرده رو میگه
یا باد میزنه روزنامه رو میاندازه جلوی پات و تو با آگهی استخدامی روبرو میشی که شدیدا بهش نیاز داری
رهگذر پشت پنجره با رفیقش حرف میزنه . تو فکر می کنی جواب فکر تو داده . که البته هم داده . اینها ابزار هستی است که با ما ارتباط برقرار میکنه
ghashang gofty dokhtar khaleeye golam
پاسخحذفهان؟دختر خاله؟
پاسخحذفمنم خیلی پیش میاد که حس کنم حرفای من باشه....
پاسخحذفحتی وقتی پیش خودمون هم فکر میکنیم چیزایی هست که براشون جواب نیست...من خیلی دنبال اونام خاله...فکر کردم تو میتونی کمکم کنی اما همش دعوام میکنی وقتی یه چیزی میگم!:(
نه قربونت برم
پاسخحذفگرمرید راه عشقی فکر بدنامی نکن
شیخ صنعان خانه رهن خانه خمار کرد
که در آفرینش زیک گوهرند
پاسخحذف