عشق به تعريف افلاطون
زن و مرد در آغاز يكي بودند. كمال ، خرد ناب و آگاهي روزي زئوس خداي خدايان خشمگين شد.
به صاعقه فرمان داد آن دو را از هم جدا كند
از آن تاریخ ، زن و مرد بهدنبال نيمهی جدا شده میکردند. تا بار ديگه به تكامل روحاني و معنوي برگردند
مثل آدم و حوا كه در پي بازگشت به بهشت مقدساند
يك روند فرديت يافته و دوسره براي رسيدن به موجود ازلي و ابدي
ازدواج جادويي
هرزن و مرد در طي عمر تنها با يك نفر ميتوانند چنين تجربهاي داشته باشه . جفتهايي كه از نظر بافت انرژي كيهاني ،همنوع هستن. خیلی شخصیت و علائق مشترک ئارند . تا حدودی اشتراک سلیقه و حتی شباهت مسیر زندگیشون
در آئین باستانی هندو ازدواج جادویی اینطور تعریف شده
مرد بايد معصوم باشه، زن فاحشهي مقدس
دراساطيركهن اولين فاحشه مقدس زمين شيوا است
طي مسير ،زن ومرد. مثل خواهر وبرادري با هم زندگي ميكنند. چون از هم پرهيز دارند ، هر یک براي ديگري موجودي خيالي ميشه
بعد از این مرحله آيين مقدس تانترا يا ازدواج جادويي انجام ميشه. زن و مرد به معبد مقدس ميروند و در آنجا همبستر ميشوند
جسم از شكل مادي تغيير حالت داده و نوراني ميشه
اكسير عشق بر مسم افتاد و زرشد
اتفاق مهم ديگه , باز شدن چشم سوم يا چاكراي ششمه. به عبارت ساده تر هريك با روانخودش ازدواج ميكنه
يكي شدن انرژيهاي اين دو باعث بيدارشدن كل چاكراهاي انرژي ميشه
مرد خودش رو باور ميكنه و زن از اينكه شناخته شده، احساس آزادي و رهايي خواهد کرد
عین چیزی که من حس میکنم!!!!!
پاسخحذفاما خاله سخته این چیزا رو هضم کردنااااااااااااا
مثل همون دو حالت داره یه مغز و قسمت منطقیش!!!!!
از بچگي مي دونستم با يكي قرار دارم . هميشه هم منتظر يكي بودمو فكر ميكردم قراره هلو برو تو گلو باشه . دو سوت اين نيمه گرام رو تحويلم ميدن
پاسخحذفانقدر گفته بودم كه همه خبر داشتن
يك روز يك آرسن لوپني هم اومد و گفت : من دنبال نيمه خودم ميگردم . تو نيستي ؟
از خودم زد به خودم
حالا فهميدم بهقدري نقشش در تكامل تاثير داره كه بايد راهي تكامل بود
تا در يك نقطه مقابل هم قرار بگيريم
باید در مسیذ تکامل بود. نیمه اگر نیمه ماست همان جا منتظر است که ما هم ایستادیم . باید با هم به یک نقطه رسید
پاسخحذف