از صبح حالم حسابی خوش بود و حالی به زندگی دادم. از جارو تا الی آخر. میشه گفت بهنوعی الان دیگه خونه منتظره. نمیدونم منتظر چی. اما همین انتظار یادم میاندازه زندهام و هستم
همینکه قلبم چند بار پشت هم محکم میکوبه و صورتم داغ میشه یعنی خوب
زندگی همینه که تو غصه و دردی نداشته باشی. حالا چه چیزهایی هست که تو نداری به خودمون برمیگرده. کسان دیگه تونستن داشته باشند . اگه هر کدوم از ما نداریم، شاید کم کاری خودمون بوده
موعضه بس. حال خوب ، حال خوب میاره. مثل یک اسفنج خشک آنچه که در اطراف هست به سمت خودش جذب میکنه
و بدین ترتیب ادامه دار میشه
فقط باید این باطری رو شارژ کرد از هر راهی که حال میکنی
با نماز، مدیتیشن، رقص حسابی، طبیعت............ هر چیزی که بهت انرژی بده. خوبه
باید با غم در جهان مبارزه کرد
نه که وا داد و با جریانش رفت
