سلامی به طعم غروب جمعه
نه جمعهای محزون. که جمعهای عاشقانه
جمعهی با یاد تو و عطر خوش جنگل و رعدهای بیبهانه
آسمان میغرد رعد میکوبد ، باران میبارد و من ، اینجا و جای تو خالی نازنینم
تهران هوایی خاطره ساز و دونفره داره و این تصویر تو رو در خودش کم داره و من ناتمام
جاده بوی تو دارد و گرما خاطرهی تو
هستی. در همین نزدیکی. ماجرا فاصلهها نیست که این حدیث همیشه ، خیلی دور خیلی نزدیک بودباش. من هستم. تو هم باش
گاه این صفحه عطر نگاه تو رو با خود داره
غروب جمعه و من و یاد تو. کنارش فنجانی تلخ و سیاه قهوه برای قورت دادن دلتنگی تو
نه جمعهای محزون. که جمعهای عاشقانه
جمعهی با یاد تو و عطر خوش جنگل و رعدهای بیبهانه
آسمان میغرد رعد میکوبد ، باران میبارد و من ، اینجا و جای تو خالی نازنینم
تهران هوایی خاطره ساز و دونفره داره و این تصویر تو رو در خودش کم داره و من ناتمام
جاده بوی تو دارد و گرما خاطرهی تو
هستی. در همین نزدیکی. ماجرا فاصلهها نیست که این حدیث همیشه ، خیلی دور خیلی نزدیک بودباش. من هستم. تو هم باش
گاه این صفحه عطر نگاه تو رو با خود داره
غروب جمعه و من و یاد تو. کنارش فنجانی تلخ و سیاه قهوه برای قورت دادن دلتنگی تو
جمعه ای به مزه یه البالو و خرمالو های شیرین شهرمون!!!!البته البالو نداریم اینجا و من هنوزم تو حسرت موندم عین حسرت عشق.....
پاسخحذفخاله دلت تنگ نشه دیگه!!!
جای کافه هم چاییه احمد جای من بخور با خرما...اینقده حال میده...