۱۳۸۵ مهر ۲۸, جمعه

دلتنگم

سلامی به طعم غروب جمعه
نه جمعه‌ای محزون. که جمعه‌ای عاشقانه
جمعه‌ی با یاد تو و عطر خوش جنگل و رعدهای بی‌بهانه

آسمان می‌غرد رعد می‌کوبد ، باران می‌بارد و من ، اینجا و جای تو خالی نازنینم
تهران هوایی خاطره ساز و دونفره داره و این تصویر تو رو در خودش کم داره و من ناتمام

جاده بوی تو دارد و گرما خاطره‌ی تو

هستی. در همین نزدیکی
. ماجرا فاصله‌ها نیست که این حدیث همیشه ، خیلی دور خیلی نزدیک بودباش. من هستم. تو هم باش
گاه این صفحه عطر نگاه تو رو با خود داره
غروب جمعه و من و یاد تو. کنارش فنجانی تلخ و سیاه قهوه برای قورت دادن دلتنگی تو

۱ نظر:

  1. جمعه ای به مزه یه البالو و خرمالو های شیرین شهرمون!!!!البته البالو نداریم اینجا و من هنوزم تو حسرت موندم عین حسرت عشق.....
    خاله دلت تنگ نشه دیگه!!!
    جای کافه هم چاییه احمد جای من بخور با خرما...اینقده حال میده...

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...