۱۳۸۵ مهر ۲۲, شنبه

گذار عشق


از هر چه بگذریم ،از عشق نگذریم
فکر نمی‌کنم عشق یا تعلق خاطری داشتن. امری غیرالهی. یا شادی و خنده کفر ابلیس است
خوب ، بد ، زشت مفاهیمی است که ما برای حدوث تعریف می‌کنیم . وگرنه بالذاته در کائنات شری وجود نداره
به ‌قول گلی که میگه
آخرش ما نفمیدیم ایی عشق و خدا ساخت، یا شیطون ؟
صرف که داشته باشه
عشق خدایی می‌شه و فقط واسه بزرذگتراست
وقتی پای ما کوچیک‌ترها میاد وسط، عشق گناه دار می‌شه و من باهاس شونصد بار دهنم و آب بکشم
شب هم از ترس همسایه کوچه پشتی که چون با زنش ظهر عاشورا همبستر بوده و هر دو سنگ شدن نتونم بخوابم. فکر کن در ذهن یک دختر بچه چه‌قدر می‌تونه جاودانی بشه؟
همه امشب ظاهری افسرده و به خاطر جو موجود کمی غمگنانه ، حسابی حال عجیب
من‌هم دارم
نه ، قیافه‌رو ندارم. حال خوش این شب‌ها رو منم دارم . شب‌های سرنوشت ! شب‌های گذار
گذار از من تا او
ولی به‌این معنی نیست که نگم چه‌قدر دلم عشق می‌خواد
یکهو حس کردم چه‌قدر تنهایی تلخی است! باز فهمیدم جای چیزی خالیه
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...