۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

نون و ماست خوران



سیم ثانیه از رد ، پست نگذشته بود که یکی از دوستان کیهانی و هم‌کلاسی‌های فراعالمی زنگ زد که: چی شدی؟
گفتم: دست رو دلم نذار که کباب
باز ما رفتیم سراغ این عوالم بالا چپ اندر قیچی‌مون کردن
دارم می‌رم حموم غسل ، عهد و پیمان کنم که دیگه چشمم چهارتا با عوالم بالایی کاری نداشته باشم
چون در کمال تاسف در این جهان کیتیانه ما به هیچ بنی بشری ربطی نداریم و
باهاس خودمون هم تاوان بدیم و هم دردش رو قورت بدیم که پریا هم یاد بگیره، باختن گریه نداره
گفت: البته تو که از اول سیمات قاطی بود و کمی موتورت سه کار می‌کرد.
حالا اینم بذار به حساب این‌که نه کنه می‌خواست اتفاق بدتری برات پیش بیاد
این طوری از جرم حادثه کاسته می‌شه
یه جور دیگه نگاهش کن
دلم می‌خواست از پنجره بپرم بیرون
مردیم بس‌که هر چی شد کفتیم، یه تشونه بود.
یه خیری بود.
یه پیام و یا یک نشونه از جهان بالا بود
یا نه؟
داریم کارما می‌سوزونیم
خب این جهان بالا که درنمونده این‌طوری پیام و نشونه بفرسته؟
مام فقط رفتیم سراغ عالم نور که از تاریکی دوری کنیم
تاریکی هم که یقینن از جنس ذکوره و لجباز، گذاشته دنبالم
به عبارتی انقدر که باور تیرگی درم قدرت داشته که عالم نور نداشته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...