۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

بانو چیزی هم چیده؟



فکر می‌کردم رشد آنفولانزا خوکی سرعت داره
نمی‌دونستم تجسمات دوستان دربارة داستان‌های یه زن مجهول الحال و احوال و عالم هم جای برسی داره
خدایا قربونت که ما رو انقده مهم آفریدی
تو اگه برای یکی بیرون از ذهنت خودت وجود داشته باشی
و بهت فکر کنه، یعنی بودی
ای‌ول
برم اول زیر برنجم رو کم کنم تا بوی ته‌گرفتگی راه نیفتاده
بیام داستان مهمونی دیشب رو بگم که برخی تخیلات ناب خدایی‌شون رو حرامش نکنند
دست خودمون نیستا، ذاتا اهل غیبت و مکاشفه و ایناییم.
گرنه سوژه که من باشم، مهم نیست
الان برمی‌گردم

نیم‌ساعت بعد
دیروز که عرض کردم یک جمع دوستانه و شاید آدم‌های تازه
یک نفر تازه به جمع‌ همیشگی رفقا اضافه شد
فکر کن خیلی مهمه انقدر کارت درست باشه
که همون دیدار اول بتونی تائید جمع رو کسب کنی
هم طیف خوب و هم آگاه و ..... خلاصه که دارای امتیاز بالایی بود برای اضافه شدن به جمع ما
دل جناب مسافر نخواد
تا دو صبح فقط تا حد مرگ خندیدیم
ریمل‌ها سر خورده پایین و
بزک‌ها بارها تکرار شد
این یعنی یه حال خوب. موزیک خوب و شمع و یه مشت آدم توپ و باحال که نمی‌دونم چرا ما که این‌همه باحالیم یه در میون‌مون تنها موندیم؟
البته برخی فعالیت بالایی دارن و بیشتر در مرحله آزمونو خطا به سر می‌برن
ولی در نهایت تقریبا همگی تنها
هیچ کدوم از اونی هم که دارن راضی نیستن
خب این شاید خیلی بد باشه که ما از ترس تنهایی به رابطه‌های مورد دار و نیم‌بند با بعضی که واقعا وجودشون پر از عقده‌های نکرده است ادامه بدیم
من‌که ترجیح می‌دم شب که به تختم می‌رم، ذهن‌م درگیر یه زبون نفهمی نباشه که احساسم را نفهمیده
صبح هم که چشم باز می‌کنم
فقط غصه بخورم چرا عشق ندارم، تا این‌که با تلفن یه رعد آسمونی بیدار بشم
حالا شما فکر می‌کنی، بانو چیزی هم چیده؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...