۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

دو قطره اشک




یه غروب تعطیل دیگه طی می‌شه
نه اندوهگینم و نه شادم
دلم می‌سوزه از لحظات عمرم که داره بی‌حاصل می‌ره
ازحسابم کسر
و به آخرش نزدیک می‌شه
یه‌خورده رضا صادقی گوش کنیم
حسابی دیپرس بشیم
بلکه دل‌مون بیاد و دوتا قطره اشک بریزیم
و ادای آدم‌ها رو در بیاریم که دل دارند
خب چیه؟
این از مراتب انسانیت نیست؟
موزیک رو گوش بده
من دلم عشق می‌خواد
یا حداقل یکی که آدم یادش بیفته و
دلش براش تنگ بشه
خودم دیگه دارم
خجالت زدة دلم می‌شم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...