۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

گرگ بد و خرس مهربون



کلی روز خوبی‌ست
کلی کار،  باحال کردم

جای باحال رفتم،
رفتار باحال دیدم
لبخندهای پر مهر باحال چیدم
دارم غروب روتا پوستش می‌رم
صدای اعظم‌علی و آخرین آلبومش. 

بوی عود و حال خوب و آسمون
اما  هنوز خوش‌حال نیستم
هنوز پر از حس، آدم بده‌ام
گرگ قصة سه خوک کوچولو
مرد یا زن بد داستان
همه این‌ها فقط چون با تصمیم شش سال پیشم در امروز مواجهم
مثل چک موعد داری که بی‌پشتوانه سفید امضا دادی دست دیگری
اما نه در حد جنایتی بزرگ
یک ماجرا که از پسه یه مشت اتفاق پیش اومد.
اما
خب
اگه بنابود همه
پای مسئولیت اعمال‌شون بمونن
و حواس‌شون به هر حرکت و تصمیمی که می‌گیرن باشه. 

این همه دل، خون نمی‌شد
این همه مردم از هم ناامید و به زندگی بدگمان نمی‌شدن
منم که می‌بینی هنوز باهات می‌آم؛ سی اینه که رو دارم
شاید چون تو رو به یاد دارم؟
ولش کن
دوباره برنگردیم به این‌که
کی در الست
یا شما در کدام رویا
عقل و دل از من ربودی
برو خودت رو شکر کن دارن اذان می‌گن
پایان، ارسال خبر
دارم می‌آم خدمتت




من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...