۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

رویا بینانه



دیروز بین اون‌همه داستان ویرم گرفت و میز زیر گلدان‌های اتاق کارم رو چرخوندم
پشت شیشه و گذاشتم‌شون به مهمونی، آفتاب
البته خیلی هم میز نیست. در واقع میز چرخ‌خیاطی پایی عهد ابراهیم و متعلق به خانم والده بوده
چرخ سینگرش سوت شده در زباله دانی تاریخ و میزش مونده اونم چون پیشتر مصادره‌اش کرده بودم
لایق همین خنزر پنزرا بیشتر نیستم
مردم مردای قدیم، چرخ خیاطی‌هم چرخ‌های قدیم که بی برق هم برات خیاطی می‌کرد
خدا حفظ کنه پا یا دست مبارک رو که اون چرخ رو می‌چرخوند
از موضوع عقب نرم
الان از کنار میز و گلدون‌هاش که در زاویة جدید اتاق نشسته و آفتاب مستقیمی که
خودش رو از شیشه به درون ریخته رد می‌شدم. یه‌چیزی بین چارچوب در نگهم داشت
یه حس، آشنا
یاد آوری یک تصویر در خاطرة ضمیر ناخودآگاه
شاید از زندگی دیگه؟
دوباره تصویر اندازة نور ، ترتیب گلدان‌ها رو نگاه کردم
از خودم پرسیدم: خب یعنی که چی؟
من این حس، خوب و سرشار را از این تصویر به‌خاطر آوردم
چرا باید خاطره‌ای از قدیم، مجهولی باشه؟
شاید از اون دست تصاویری‌ست که در بی‌ذهنی دیده شده
وقتی برمی‌گشتم به تخت و یا هنگام
خروج از جشم و تخت
همون وقت که از بعد زمان باید عبور کرد؟
چرا که نه؟
هربار می‌خوابیم بدن انرژی بلافاصله از جسم بیرون می‌ره و اولین بعدی که ازش می‌گذره
بعد زمانی‌ست که بی‌شک تا آخر عمرم کیفیتش رو نمی‌فهمم
وقت برگشت هم راهی جز گذشت از بعد زمان نیست. برای همین گاهی بعضی
تصاویر بی‌ربط به‌جا می‌مونه که ذهن
هر چی‌ش رو که دوست نداره و سر در نمی‌آره ازش حذف می‌کنه
و تو می‌مونی مشتی تصویر پراکنده که فقط تغییر می‌کنه. حالا چطور جابه‌جا می‌شیم؟
راه می‌ریم؟ پرواز می‌کنیم؟
اراده می‌کنیم؟
بالاخره هر چی که هست یه‌جوری داستان‌ها تغییر می‌کنه که این ذهن، بد تر از وزارت فخیمة ازما بهترون واسه خودش سانسور می‌کنه
نتیجه اخلاقی
در آینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
ما آقا
فهمیدیم که این تصویر قبل‌تر ، شاید حتا چند لحظه زودتر دیده شده
حس خوب و شیرین خوشبختی که آفتاب می‌ده
مال همین لحظه‌اس
حس روحم و یا حس حقیقی درونی که ذهن نابه‌کار با اغتشاشات عالم گیتیانه همه رو بهم می‌ریزه و ما از عوالم مینویی بی‌خبر می‌مونیم
در حالی‌که پشت ذهن
یا بی‌حضور ذهن
امروز همة امواج کیهانی میزون و در دل روح ما عروسی ست
خلاصه که من یه چی می‌گم
حال کردی جدی بگیرش نکردی ولش کن


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...