۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

بین دو زمانی



یه کشف تازه
امروز وقت اذان داشتم با دوستی تلفنی صحبت می‌کردم.
از همون مدل‌ها که تازه سر درد دلش باز شدهو
کلی هنوز حرف نگفته داره و سر درد دلش باز شده بود و داشت هوا به تاریکی می‌رفت
و دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید و نگاهم به آسمون بود و مجبور شدم
بگم: هی
من اگه الان مجبور باشم تلفن رو قطع کنم و برم نماز تو خیلی ناراحت می‌شی؟
گفت: معلومه که می‌شم.
ده دقیقه دیرتر . نمی‌میری.
خب البته که نمی‌مردم و اما از یه‌چیزی به جز وجدان نماز نگران بودم
به‌علاوه که از صبح به صد ورژن این خبر را برای این و اون گفته بود و نشنیدن من یکی چیزی از عمرش کم نمی‌کرد
خلاصه که توجیح‌ش کردم که به هر قیمتی شده باید برم و قول می‌دم خودم بهش زنگ بزنم
وقتی نشستم پای سجاده و با نگرانی تاریکی شب رو دیدم تازه فهمیدم این همه شتاب برای این وعده‌های مغربی
از چه رابطه‌ای‌ست
درست لحظة بین دو زمانی‌ست
بین دو زمان روز و شب
جابه‌جایی و تحول امواج کیهانی که معمولا وقت غروب سنگین و ناراحتم می‌کنه
را وقت نماز رد می‌کنم
برای همین دست و پام به لرزه می‌افته مثل معتادا که ، آقا من برم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...