اینهم جمعهای از نوعی دیگر
قراره منتظر باشم
عصرانه مهمان دارم
اما کمی فرق داره
باید کمی از تجسم خلاقم برای تصور یک فرد تازه و ناشناس که با جمع میآد به کار ببندم
اما باید من منتظر باشم
چه حس غریب و خوبی
هیچی از کسی که دآره میآد نمیدونم
فقط گفتند:
یک آدم.
حالا علت دیدار و باقی ماجرا بماند
ولی یکی داره میآد که نمیدونم کیست
خب اینم از مدلهای زندگی من بد هم نیست
یک جمعه پر از هیجان از ندانستهها
مثل اتفاقات خوب کودکی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر