۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

انگیزش، هستی




وقتی قصد می‌کنم که یه اراده‌ای، یک راه تازه‌ای، یک چیزی که نو باشه را انجام بدم
مثل رفتن در کارگاه و ایستادن پشت میز کار یا سه‌پایه
این قصد در ابتدا فقط یک ذره بوده. یک فکر
یا نه؛ یک طرح.
طرحی محصول ذهن تجسم‌گر و خلاق ، انسان خدا
وقتی جرقة تازه‌ای برای یک چند هزارم ثانیه زده می‌شه
نمی‌دونم ردة محاسبة چگالی‌ش چندم می‌شه؟
فقط همین بس که می‌تونه تو رو سال‌ها با خودش ببره
نمونه‌اش کتاب بهابل و من
همیشه همه چیز ازیه دلم خواست، یک قصد شروع شده
و بی‌اختیار از پی‌اش رفتم و به‌خودم آمدم کار به بهترین شکل پیش‌رفته
گاهی‌هم قصدم نیم بند بوده و نیمه راه ولش کردم
که این البته بیشتر در کارگاه اتفاق افتاده. نه چون کار خوب در نیومده. چون به‌قدری خسته‌ام کرده که طرح اولیه
به‌کل در ذهنم مسطور شده
در نتیجه نیمه رها شده
مثل آرزوهایی که روزی با تمام جان می‌خواستم و حالا
حتا از یاد بردم
اما تنها چیزی که هر حدوثی رو واقع می‌کنه
قصد
همان قصد خالق که به تجسم یا خیال و شاید هم به طرح و رنگش می‌گه : باش
اذا اراده شیئا یقول له کن فیکون
اراده می‌کنه، به کلام می‌گه؛ موجود باش اونم موجود می‌شه
قطعا به نیستی نمی‌گه موجود باش. به قصدش می‌گه موجود باش
مدتی قصدم نم کشیده بود و باورهام تب داشت
حالا اوضاع بهتره و باید کمی روی اراده‌ و قصدم کار کنم
گاهی اوقات کافی‌ست کاری نکنی
هیچی
می‌تونی به‌جا یه‌گوشه با آرامش لم بدی و به یک موزیک خوب گوش بدی
خودت رو به نور و عود و تصاویر طبیعت بسپاری و کرکره رو بدی پایین و انرژی‌ت را از مسیر جمع کنی و اجازه ورود بدی
کافی که نه. باید
باید از سر راه خودت بری کنار و بذاری دیگریت وارد عمل بشه
نه ذهن
شاید فردا رو روزه بگیرم.
برای انرژی‌های اراده بد نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...