۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

خط چندمی آخر؟



خاک به سرت
گاهی فحش و ناسزا جایز و کاری می‌کنه که صد احترام قادر نیست
خاک به سرم که می‌خوام تصویر انسان خدا هم بشم
دو سال و اندی‌ست هر صبح که چشم باز می‌کنم، یقیین دارم امروز دیگه خودشه
یه خودیکه قراره قلب منو توی دهنم بیاره. یه اتفاق بد، یه حرکت ناخوش آیند
همه‌اش دلهره و اضطراب دارم
همه‌اش منتظرم
باید صد مدل دوپینگ کنم تا بلکه انرژی ساحری بیاد و به‌دادم برسه
همه این‌ها در حالی‌که در این دو سال و نیم سر انگشت بیست دفعه این روز رو ندیدم
غافل که وقتی قراره خبر بشه تو نمی‌فهمی، یهو هوار زندگی می‌شه
مثل صبحی که از درد دست و قلبم از خواب پریدم
همون لحظة معروف سکته که تمام وجودم سوخت و درد امونم رو برید و چار چنگولی موندم
برای اون هیچ تمهید و احتیاطی نکرده بودم
گو این‌:ه مجموعة این فشارهای توام باعثش شده بود
اما باقی روزهای سال
مثل امروز ، یک روز عادی بود که می‌شد پر از قشنگ طی‌ش کرد
و من با اضطراب و اندوه درش زیستم
امروز گذشت. تموم شد هیچ کدوم از اون وقایع دلهره آور هم نشدو تو احمق فقط بیهوده
ترسیدی. حالت بد بود و حاضر به مرگ هم شدی
آخ
کاش می‌شد یه فحش زشت بدم تا اقلا دلم خنک بشه
خب ....... فلان، فلان فلان شده
تو این‌طوری منو جون‌مرگ می‌کنی خودتم فایده‌ای نبردی جز وحشت و اندوه، بی‌کسی
همیشه باید سر از محلة بد ابلیس در بیاری؟
می‌میری به یک جس خوب انرژی تجسم بدی؟
غلط نکنم وظیفه‌ات رو گم کردی
تو بنا بود با تجسم خلاق به جانشینی من در زمین کمک کنی
خودت زیر پا کشی می‌کنی و با اون ابلیس ذلیل‌مرده
دایم به من رکب می‌زنی؟ احمق جون تو رم خرت کرده. اگه بدونی منو تو با هم چه ها که نمی‌تونیم بکنیم
بهشت چیه؟
به‌قول سوره واقعه
خط سوم رو عشق است

و شما سه گروه خواهيد بود! (7)سعادتمندان و خجستگان؛ چه سعادتمندان و خجستگانى! (8)گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى! (9)و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند، (10)آنها مقربانند! (11) واقعه

آن خطاطا سه گونه خط نوشتی:
یکی را او خواندی لا غیر،
یکی را هم او خواندی هم غیر او،
یکی را نه او خواندی نه غیر او،
آن خط سوم....؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...