۱۳۸۶ اردیبهشت ۳, دوشنبه

اهمیت



امروز هوا خوبه
. البته اینجا که من هستم به قدر زیبایش، دردسر داره. کوهی که پشت سرم قرار داره، دیواره‌‌ایست و هر چی آب دریا تبخیر میشه با برخورد به کوه بالای سرما لنگر می‌اندازه و مدام بارش داریم
اما می‌شه در این فصل نزدیک ظهر گاهی آفتاب داشت.
چندتا غار اون بالا هست.
یکیش تبری و جون میده برای مدتیشین.
گاهی اونجا می‌شینم و دریا رو نگاه می‌کنم. فکر کن همه جا جنگله و تو دراون نقطه هیچی نیستی. بقول مترلینگ:
وقتی از اون بالا ما به قدر ذرات نمکیم. برای خالق چه تفاوت داره ما چه می‌کنیم؟
برای کسی چه فرقی داره من کجا باشم یا برای من دیگران؟
ما فقط درگیر ذهن خودمون هستیم.
جهان از همان‌جا شروع و تعریف و واقعیتی غیر قابل انکار می‌شه که خودت هم دوستش نداری.
اگر تعریفش رو عوض کنی، چی می‌شه؟


۲ نظر:

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...