۱۳۸۶ اردیبهشت ۲, یکشنبه
فتوا
یادش بخیر در سنین تینایج فکر میکردم با مرگ میتونم حال همه اهل بیت رو بگیرم. در تاریخچه پیشینم هیجده مورد اقدام به خودکشی ثبت شده که البته باعث شرمساری است
آخرین بار مامور اورژانس اومد خواستگاریم! فکر کن. آخر ذلت و خواری بود برام. منه عالیمقامات که فکر میکردم اگه از صفحه کائنات حذف بشم، جماعت کثیری شانس روئیت و آشناییام را از دست خواهند داد. و باور کن اگه این فکرها نبود شاید آمار اقداماتم به چهل و یا صد هم میرسید
نمونه کامل آدم خودخواه و یا بچه پررو
فکر کن. دیشب زنگ زدم خانم والده که با فاصله دوطبقه از من زندگی میکنه. گفتم شما اصلا بود و نبود من براتون مهم نیست ولی همه عمر مثل مامور امنیه برجک و بارو گذاشتی تا کسی یک انگشت از این عسلت نخوره. نه تنها جزو آثار تاریخی و باستانی شدم. بلکه اعتماد به نفسم را هم کشتی. در حالیکه سرت که گرم بود، اصلا نفهمیدی خونه نیستم
فرمودند: فهمیدم نیستی. بالاخره یه جا رفتی خودت برمیگردی دیگه
خب مادر جان من هر جایی که میرفتم آخرش برمیگشتم. حالا یادت افتاد فتوای آزادیم رو بدی؟ چه بسا که چه کارها نکردم از بیم برجک و عملیات غیرقابل پیشبینی تو
همه عمرم را حرام کردی. فقط بهخاطر خودخواهی های خودت؟
از اول این فتوا را میدادی تا من انقدر شاهکار خلق نکنم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سفری در خیال کیهانی ( تجربهای هولوگرام)
اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود، آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...
بله اونوقت؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
پاسخحذف