۱۳۸۶ اردیبهشت ۸, شنبه

منه ، خره، هالو



آخه من چی بگم؟ چی برای آدم‌می‌ذارید؟
چی‌مونده از من؟
همیشه باید سانسور بشم چون، بعضی دور از جون الاغ، خر هستند. شعور که نباشه نتیجه‌اش اینه
به چه زبون از انتظار پاکم بگم که یابو برت نداره، عامو؟
چطور از خودم راضی باشم اگه بناست خودم را قیچی کنم؟ چشم و گوشم پره ولی قبل‌تر می‌خندیدم و حالا به خاطر تنهایی و غربت، واقعا می‌گریم
چی‌مونده از من باقی؟
بعد از خوندن ایمیل زدم از خونه بیرون و گذاشتم بارون انقدر خیسم کنه که زهر و تلخی کلام آدم شهوت پرست رو از جونم بشوره. خدایا یا آدمم کن یا تموم

۱ نظر:

  1. برای آزادی باید مبارزه کرد تا گرفت. اگر قرار است بجنگی گریه نکن. با سینه ستبر لبخند بزن

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...