اینه که ما فرق خیر و شر را نمیفهمیم. عصر مانی پیغمبر از یکی خیلی خوشم میاومد و غرور و خانمی و اینا نذاشت هیچوقت این نیش من کمی باز بشه. البت بماند که اونموقع تب درویشی گریبانم و گرفته بود و بین دراویش، کرد قادری زندگی میکردم. موضوع انقدر داغ بود که بهم میگفتن خواهر و تنها زنی بودم که در حلقه ذکر اجازه حضور داشت
سخت باور داشتم این هوس برای امتحان وارد مسیرم شده و از ابتکارات ابلیسه. تازه چه کسی؟
جرات نداشتم حتی بهش فکر کنم. لائیک بود و ضد مذهب. به در و دیوار فحش میداد و همه چیز گردن اسلام بود. دیگه امتحان از این سختتر میشه؟
حالا از موقعیت و تیپ و قد و بالا نمیگم که اصلا در جدول درویشانهام جا نداشت. خلاصه آخرش که. ما درویش مبارز موندیم و حسرت دلدادگی به ایشان را پشت هم قورت میدادیم تا خدا ببینه، چه گل دختری
فکر کن
پیش از ظهر در کمای ناکجا گیر بودم که تلفن صدا کرد. خودش بود. ناخودآگاه فشارم رفت روی پونصد و قلبم از گوشم زد بیرون. یکساعت بعد اونور میز منتظرم بود که رفتم و مقابلش از تعجب خشک زد!!!!!!!! واوووو . یک خروار ریش و ...... هرچی که به عقلم راه پیدانمیکرد
گواینکه خیلی رفته بود روی قیمت طرف و حسابی مالی شده. اما این بابا غلط نکنم هر شب با جبرئیل خیار و سکنجبین میخوره؟ بیخود نیست چندوقته من نوشتنم نمیاد. نگو جبرئیل و رو هوا زدن
مذهبی سخت و تلخ. شیعه تر از علی. حالا من کجا؟
تو باغ خودم . بیمذهب با خدا. البته اون کاری با کجا بودنم نداشت. اما من خیلی داشتم. خونه مامانم به زور میرم که سر این دوزاده نفر جنگمون نشه. نشد که بشه. همه پیشنهاد شیرین و باشرمانهاش موند روی هوا
خدایا تو که میخواستی اینو مومن کنی. نمیشد اونموقع میکردی، یا منو اونموقع بی تربیت میکردی؟
حیف شد، داشتیم سوژه پیدا میکردیمها
سخت باور داشتم این هوس برای امتحان وارد مسیرم شده و از ابتکارات ابلیسه. تازه چه کسی؟
جرات نداشتم حتی بهش فکر کنم. لائیک بود و ضد مذهب. به در و دیوار فحش میداد و همه چیز گردن اسلام بود. دیگه امتحان از این سختتر میشه؟
حالا از موقعیت و تیپ و قد و بالا نمیگم که اصلا در جدول درویشانهام جا نداشت. خلاصه آخرش که. ما درویش مبارز موندیم و حسرت دلدادگی به ایشان را پشت هم قورت میدادیم تا خدا ببینه، چه گل دختری
فکر کن
پیش از ظهر در کمای ناکجا گیر بودم که تلفن صدا کرد. خودش بود. ناخودآگاه فشارم رفت روی پونصد و قلبم از گوشم زد بیرون. یکساعت بعد اونور میز منتظرم بود که رفتم و مقابلش از تعجب خشک زد!!!!!!!! واوووو . یک خروار ریش و ...... هرچی که به عقلم راه پیدانمیکرد
گواینکه خیلی رفته بود روی قیمت طرف و حسابی مالی شده. اما این بابا غلط نکنم هر شب با جبرئیل خیار و سکنجبین میخوره؟ بیخود نیست چندوقته من نوشتنم نمیاد. نگو جبرئیل و رو هوا زدن
مذهبی سخت و تلخ. شیعه تر از علی. حالا من کجا؟
تو باغ خودم . بیمذهب با خدا. البته اون کاری با کجا بودنم نداشت. اما من خیلی داشتم. خونه مامانم به زور میرم که سر این دوزاده نفر جنگمون نشه. نشد که بشه. همه پیشنهاد شیرین و باشرمانهاش موند روی هوا
خدایا تو که میخواستی اینو مومن کنی. نمیشد اونموقع میکردی، یا منو اونموقع بی تربیت میکردی؟
حیف شد، داشتیم سوژه پیدا میکردیمها
hamishe ya nemiresim ya vaghti miresim keh kheili dir shodeh
پاسخحذفاما تصورشم حتی باهاله ها ....
پاسخحذفمگه نه خاله؟ خیلی دلم میخواست منم اونجا بودم:p
salam
پاسخحذفage man boodam hamoon moghe bikhiyal khoda mishodam :D
jedi ajab dokhtar goli khale :*
in darvishi kare khobiye khale ?
:-?
manam bazan havas mikonam beram donbale ina /:)