یکسال پیش آخرین خبر این بود که، عاشق شده و داره ازدواج میکنه. دیگه ازش خبری نبود تا سه هفته پیش اتفاقی در نوشهر دیدمش. از اون به بعد، باز ارسال اخبار متعدد از سمت و سوی ایشان یه سمت ما بهروز بود
اولش خیلی مهم نبود. اما بار سوم یا چهارم که زنگ زد و برای ناهار آخر هفته اونم خارج شهر قرار گذاشت، شصتم داغ شد و پرسیدم: نازی جونم هست؟
گفت: حالا اونجا برات مفصل تعریف میکنم چی شد.
دو ریالی عهد پارینه هونگی افتاد و فهمیدم چی شده؟
تموم شد. نازی رو فراموش کن. پالونش کج بود
البته گو اینکه من هیچ وقت ارتباط پالون الاغ را با انسان نفهمیدم؟
بعدا هم که راستش رو نمیگه؛ هرچی دلش رو خنک کنه از موجودی که ساعات تا لحظات شیرینی رو با او تجربه کرده ، خواهد گفت
ما آدمها همینیم. بیانصاف و چشم کور. وقت پایان، حتی بهقدر یک سپاسگزاری یا قدردانی از لحظات خوبی که با هم ساختیم، وقت نداریم
یا بیشعوریم، یا لجمون گرفته؟
اولش خیلی مهم نبود. اما بار سوم یا چهارم که زنگ زد و برای ناهار آخر هفته اونم خارج شهر قرار گذاشت، شصتم داغ شد و پرسیدم: نازی جونم هست؟
گفت: حالا اونجا برات مفصل تعریف میکنم چی شد.
دو ریالی عهد پارینه هونگی افتاد و فهمیدم چی شده؟
تموم شد. نازی رو فراموش کن. پالونش کج بود
البته گو اینکه من هیچ وقت ارتباط پالون الاغ را با انسان نفهمیدم؟
بعدا هم که راستش رو نمیگه؛ هرچی دلش رو خنک کنه از موجودی که ساعات تا لحظات شیرینی رو با او تجربه کرده ، خواهد گفت
ما آدمها همینیم. بیانصاف و چشم کور. وقت پایان، حتی بهقدر یک سپاسگزاری یا قدردانی از لحظات خوبی که با هم ساختیم، وقت نداریم
یا بیشعوریم، یا لجمون گرفته؟
خدا رو شکر من یکی یا زیاد عشق مشق نداشتم یا اینکه خیلی نمک شناسم...البته نظر خودمه ها...
پاسخحذفچه از خود راضی!!!!!!!