۱۳۸۶ فروردین ۲۶, یکشنبه

منه عاشق پیشه من



در همهء آدم‌ها مدلش اینه که، یا می‌خواد طرف و خودش دنبال پرونده است
یا نمی‌خواد و غمیش میاد برای اون‌طرف ماجرا. تاوقتی می‌ری و نازش رو می‌خری، محل سگت نمی‌ذاره. وقتی می‌گی: به جهنم. برو گمشو. راهت و می‌کشی میری دنبال کارت. تازه طرف می‌ایسته و ناباورانه به پشت سر نگاه می‌کنه و از خودش می‌پرسه، جدی جدی رفت؟
نگو دنبال بهونه بود! عجب آدم بی‌جنبه و نامردی بود؟ همین بود همه دوست داشتن ها؟
حالا یکی بپرسه، پدر آمرزیده تو که نخواستیش چکار داری چرا رفت؟
رفت دیگه. یا انتظار نداشتی ولت کنه بره؟
این منه من دوست داره حتی اگه گلدون از پنجره انداختم رو سر طرف باز بمونه و برام آواز عاشقونه بخونه. حتی اگه دوستش نداشته باشم. مهم اینه یکی دیگه منو دوست داره و این به قدر کافی انرژی بخش نیست؟

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...