۱۳۸۶ اردیبهشت ۴, سهشنبه
بچه باید مرد باشه
از بچگی بلایی بهسرمون میارن که بعد از نبود خودشون هم دامن گیرما میمونه
تا کوچیکی، رابراه به گوش پسرها میخونن. گریه نکن مرد که گریه نمیکنه
بابا اون رسول خداتون هم گریه میکرد. چرا ساده ترین واکنشهای طبیعی انسان بیمقدمه ربط به جنسیت و غرور و مردانگی پیدا میکنه؟ بابا آدم وقتی از ته وجود دردش میاد اگه گریه نکنه هزار مرض میگیره و بدتر چت میکنه
به ما بدبختهای کلفت زاده هم یادمیدن چطور در حالیکه کم مونده با عروسک و چادر قرضی با مخ بریم تو حوض لاجوردی و تا اشگت میاومد دم مشگت، میفرمودن. دختر گریه کنه بهش میگن ضرضرو میمونه رو دست ننه باباش
نمیفهمم این رفلکسهای روحی روانی چطور میتونه آبرو و حیثیت ما را بر باد بده. همینطور شوخی شوخی ساده ترین واکنشهای کودکانه را از بچگی در ما میکشند
با هیجان دویدم تا مهم ترین کشف خودم از خودم را بگم که چشم غره خانم والده خشکاندمان. حالا میگم : چرا هیچی منو به هیجان نمیاره؟
میگفتن، ذل نزن تو چشم مردها، میگن دریده است. ده خب انقدر ذل نزدیم که نه یار و پیدا کردیم نه با روحی والا ملاقات داشتیم و شدیم مقیم موزه آثار باستانی. شاید اگه بلد بودیم با چشم یا روح ارتباط برقرار کنیم انقدر سه نمیشد
ولی خودمونیم این اولاد ذکور آدم، گوشه چشم نگاهشون میکنی. میگن عاشقمه. وای بروزی که ذل بزنی تو چشماشون
بابا بیا بخندیم، از ته دل
بریم تو بیابون تا میتونیم فریاد بزنیم، از ته دل
بیا پا برهنه رو علف خیس بدویم آنقدر که از خستگی از حال بریم و نفس نفس برنیم در حالیکه آسمان در چشمهایمان لنگر میاندازد و نسیم لای گیسوان مرطوبمان ترانه خواهد خواند
دلم میخواد برم هند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سفری در خیال کیهانی ( تجربهای هولوگرام)
اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود، آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...
خاله اگه رفتی شاهرخ خانو برای من بیار لطفا...
پاسخحذفحالا با گلی یه جوری معامله میکنیم......:p:d