۱۳۸۶ اردیبهشت ۳, دوشنبه
نفس بکش حتی با ترس
خدا که تو باشی و منم که من باشم، اینجا زیر خونهء رستم اینا حرف میزنم. آزاده از فرانسه جواب میده! جل الخالق. دیگه کی تو این دنیا تنها میمونه؟
شکر موندیم و این تکنولوژی را هم به چشم دیدم. باور کن تنها غصه من از مرگ، ندیدن جهان آینده است. گو اینکه دوباره برمیگردیم. اما شاید اونبار دیگه مثل حالا قدر دیدنش رو ندونم
آخ، آزاده جونم؛ شکر هر جای دنیا گیر کنم، تو مثل سوپر وومن از جعبه تلفن همگانی پیدات میشه.
عزیزم میترسی نرو دیگه چیه؟
بیشتر از همه وحشت داشتم دوباره به این دنیا برگردم، که برگشتم
حالا زندگی نکنم چون برق رفته؟
چند شب گذشته کجا بودی که چه حال مالی ساختم. من، طبیعت و موسیقی
وحشت، زادهی جهل .
و وحشت من از تاریکی که نمیذاره ببینم دورم چه خبره؟
از همون جهل
باید دنیا رو سه طلاقه کنم؟
تا شقایق هست زندگی باید کرد
ترس رو که همه بانوان گرام دارند. اولیش از موش
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سفری در خیال کیهانی ( تجربهای هولوگرام)
اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود، آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...
وای که لپم سرخ شد....
پاسخحذفالبته منیه زده مبشناسمت خب....اینایی که گفتم مال این بود که صدات در بیاد ....