۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۰, دوشنبه

عاقبت نسیه




قدیمی‌ها یه چی می‌گفتن« اگه آفتاب باشه و بارون بیاد یعنی گرگ داره تو بیابون می‌زاد»؟
توی بالکنی یه میز صندلی جمع و جور هست وسط گلدون‌ها. گاهی هوا خوب باشه اونجا کار می‌کنم. الان سخت درگیر کار بودم که چیزی گوشهءنگاهم رو دزدید. سرم و بالا کردم. از ذوق نفهمیدم چطور به اتاق رسیدم و با دوربین برگشتم. چه رنگین کمونی! ذهن کاسب کارم براش معادل پیدا کرده بود و می‌گفت: باید زودی یه آرزو بکنی
همین وقت صدای درد خانم گربه که اول بهار فکر الانش نبود بلند شد. طفلی هنوز داره زجه موره می‌زنه . خب اینم نشونهء زایش و تولد
انشالله که خیره. حالا بگردم شاید پیدا کنم اگه وقت زائیدن گربه رنگین کمون بشه، چه معنی داره؟

۲ نظر:

  1. احتمالا یکی لنگه یه من یه جایه دنیا داره زیر پا له میشه...

    پاسخحذف
  2. دارم اینجا از لطف خاله و صدای خواجه امیری لذت میبرم...
    حرفی بود؟؟؟؟

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...