۱۳۸۶ فروردین ۲۳, پنجشنبه

سایه


قاعده این است با هر وزش نرم خیال آرامشی کوتاه شوق‌انگیز در ذهن فریبم بده. لحظاتی که دوست دارم خودم رافریب بدم برای قدری، آرامش انکار. همیشه پیامدش آه و اشک پایان ‌نامه بوده و خواهد بود
مطمئنم به رنج فراق و آه و ناله‌های والی‌لی، دل‌سپردم. که از وحشت شادی ناشناخته دور بمانم و همچنان دچار باشم دچار، والی‌لی؟
یا باید به استقبال شادی ناشناخته رفت و حکایتی نو نوشت؟
هرچه از آب در بیاد بهتر از درجا زدن در گذشته‌ای غبارآلود نیست؟
حداقل ممکن، شناخت دوباره من از من نیست؟
ولی باور کن عشق فقط همین والی‌لی است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...