۱۳۸۶ فروردین ۱۸, شنبه

عشق‌من کجایی؟


یه گمانم بیمار شدم؟
شاید ویروسی درآب‌های شمال بود؟ البته گفتند یه ویروس تازه هست به هر چی دست می‌زنی دستت رو بشور. اما علائمش مثل وبا بود؟
اما انگاری این یکی مثل بلا بود
از وقتی برگشتم انگار دلم و اونجا جا گذاشتم؟ خب چه کنم؟ شماهم فکر نکنید دیوونه شدم. مگه می‌شه آدم الکی دلش دریایی عشق باشه؟
به‌خدا، خودم نمی‌دونم بی‌تابی برای چی این‌قدر آزارم میده. اما می‌دونم از دیشب هنوز نتونستم بخوابم
شایدهم عاشق رستم با اون دیو سفیدش شدم؟
چون مطمئنم غیر از نگهبان، باغبون و گروه ذکور میهمان‌ها مرد دیگه‌ای نبود که بهش دل داده باشم؟ منم که عاشق خیال از رستم دم دست‌تر می‌شد اونجا دید؟
تو میگی زنده می‌مونم؟

۳ نظر:

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...