۱۳۸۶ مرداد ۶, شنبه

چگالی عشق

و
چرا همه چیز این دنیا زیر میزی شده؟ حتی غر زدن‌ها که، یواشکی شده
خب نازنین تو هم بیا همین نقد رو اینجا بنویس بذار اون‌هایی که تا حالا سرشون کلاه نرفته، از این خواب غفلت دربیان
منظورت را نفهمیدم. راستش منم که اصلا منظوری ندارم
فقط این دنیا ارث پدریمه با همه زشت و زیباش
باهمه شاپرکا و مرغابی‌هاش. اون بادباک‌های خیالی که تا برج آرزو بالا می‌ره. یا الاغ مش قربون که از کوه هم پایین میاد
دوست دارم شبهاش و پرتقالی کنم
غروبش و صورتی
این آسمون و زمین. پرنده‌ها و دشت‌هاش
حتی کویرش هم ماله منه
تنها چیزی که ارث پدرم نبود و باید واقع بشه، تجربه عشقه که آخرش نفهمیدم چه رنگی است
چه عطری داره؟
ممکنه قبلا شنیده باشم؟ یا تجربه ؟
نمی‌شه که چهاردست و پا بیایم. چهارچنگولی بریم
ممکنه حتی خاصیت عشق ورزیدن نداشته باشم
لااقل باقی عمر را زندگی کنم
اگر بدونی عشق چه حس خوشی است. لحظه‌ای اینجوری نگام نمی‌کردی

۱ نظر:

  1. salam khale jooooooooni :*
    bebin tunestam up konam :D
    yezare taghir adress shode :)
    enghade khosh be halame ke enghar bache gomshodam ru peyda kardam >:D<

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...