۱۳۸۶ مرداد ۹, سه‌شنبه

خدا منو بکشه


می‌گه:« این عکسی که اونجا گذاشتی، هیچ مناسب نیست» گفتم: چرا؟
گفت« آخه اونها اسم الله و ایناست
گفتم: وای خاک‌به‌سرم شد. حالا سوسکم می‌کنه
خوب شد گفتی. وگرنه من که تازه از ولایت اومدم و هنوز سر از این‌چیزها در نمیارم. یادش بخیر وقتی رسیدم تهرون کفشام و درآوردم. چون آسفالت و با موکت اشتباه گرفته بودم
از اون بدتر وقتی بود باجه تلفن عمومی رو که دیدم زودی، تعظیم کردم. به کسی نگی، فکر کردم " امام‌زاده" است
ولی
اما
حالا کاری نداریم این خانمه لخته و عیبه
ولی برای نام خدا بهتر از ظرفش سراغ داری؟
وقتی " نفخه فیه من الروحی" حتی در این و اون بدترهاشم، فقط روح خداست. مگر اینکه بخوای منکر کلام خدا بشی؟
چشم‌ها رو باید آبکشی و کُر داد

۱ نظر:

  1. به نظرم بهتره دعا کنید که خدا این شخصی یا اشخاصی را که راه به راه اینقدر سوژه دست شما میدن حفظشون کنه.اما یقین دارم که اگه میدونست که قراره با این نوشته ها ،که مگه تازه از ولایت اومدم یا اشتباه بین آسفالت و موکت و باجه تلفن و امامزاده ، مورد تمسخر قرار بگیره هرگز چنین شکرهایی رو میل نمینمود.
    بله نازنین ، چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید.

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...