۱۳۸۶ مرداد ۹, سه‌شنبه

خدا منو بکشه


می‌گه:« این عکسی که اونجا گذاشتی، هیچ مناسب نیست» گفتم: چرا؟
گفت« آخه اونها اسم الله و ایناست
گفتم: وای خاک‌به‌سرم شد. حالا سوسکم می‌کنه
خوب شد گفتی. وگرنه من که تازه از ولایت اومدم و هنوز سر از این‌چیزها در نمیارم. یادش بخیر وقتی رسیدم تهرون کفشام و درآوردم. چون آسفالت و با موکت اشتباه گرفته بودم
از اون بدتر وقتی بود باجه تلفن عمومی رو که دیدم زودی، تعظیم کردم. به کسی نگی، فکر کردم " امام‌زاده" است
ولی
اما
حالا کاری نداریم این خانمه لخته و عیبه
ولی برای نام خدا بهتر از ظرفش سراغ داری؟
وقتی " نفخه فیه من الروحی" حتی در این و اون بدترهاشم، فقط روح خداست. مگر اینکه بخوای منکر کلام خدا بشی؟
چشم‌ها رو باید آبکشی و کُر داد

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...