راستش نوک زبونمه، اما بیرون نمیاد
کلی حرف برای گفتن دارم. صدام درنمیاد
مثل موقعی که جایی هستی و باید چیزی بگی، اما هیچی برای گفتن به ذهنت نمیآد و هنگ کردی
گاهی به درست بودن جایی که هستم شک میکنم . گو اینکه دکتر شریعتی گفته
« شک نشانه ایمانه» ولی اون ایمان بهخداست
و این تردید برای درستی نقطه حضور من
از سرشب نشستم زیر ذره بین خودم، از بابت هیچکاری مطمئن نبودم!نمیشه در راهی که درش دل نداری موفق بیرون بیای
بزرگترین تردید عملکرد سالهای عمرم تا این لحظه است
تمام کارهای کوچک و بزرگ در برابر نظرم چرخید. به همه چیز شک داشتم، شاید حتی از بابت بعضی پشیمون
غیر از بچگی. حیاط بزرگ محله نارمک با سرو شیرازهای بلند در اطرافش و درخت توری که عصرها جای من بود. همه چیز امن و مطمئن بود
هنوزم مطمئنم تنها روش بیخطا و صحیح زندگیم، ایام بچگی بود که، فقط خودم را بازی میکردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر