نه! امکان نداره بترسم. یا لااقل از انتظار " نه جستجو" عشق ناامید یا خسته شده باشم. این دیگه بیانصافی است
اما، عامو ما دیگه انقدر بزرگ شدیم که دیگه مثل سیسالگی دلمون برای هر نگاه و پاهامون دنبال یه پیشنهاد نلرزه، یا نه؟
من که شدم و از تو بیخبرم
کار از عشق اول و دوم و سوم هم گذشته و بهجایی رسیده که نمیتونی به تماشای هر پنجره و منظری بنشینی. دنیا ترن در حال حرکتی است که هر یک از ما امکان استفاده از یک پنجرهاش را داره
قدیمها به جهانی بهوسعت ابدیت نظاره داشتم و حالا به زمانی اندک پسه رو
بهتره تنها باشم تا الکی خودم رو گول بمالم که انگار بناست از این یا اون خوشم بیاد. راست میگی ذهنم پریشونه. اگر غیر از این بود اینطور عاصی نبودم
در فکرم. در فکر سفر. باید دوباره چمدون ببندم و راهی سرای رستم بشم. که اونجا خدا هستم و از تنهایی باکم نیست
عظمت کوه و جنگل چنان مسخم میکنه که نمیتونم ذهنم رو درگیر جعلیاتی کنم که از پیش برایم ساختن
عشق. عشق آسمانی یا افلاطونی یا همونی که تو میدونی
هیچیک تجربه نمیشه. چون انسان خودخواه و تنهاست. نمیدونه چطور عاشق بشه یا اصولا عشق چیه؟
فقط میتونه عاشق خودش باشه
اما، عامو ما دیگه انقدر بزرگ شدیم که دیگه مثل سیسالگی دلمون برای هر نگاه و پاهامون دنبال یه پیشنهاد نلرزه، یا نه؟
من که شدم و از تو بیخبرم
کار از عشق اول و دوم و سوم هم گذشته و بهجایی رسیده که نمیتونی به تماشای هر پنجره و منظری بنشینی. دنیا ترن در حال حرکتی است که هر یک از ما امکان استفاده از یک پنجرهاش را داره
قدیمها به جهانی بهوسعت ابدیت نظاره داشتم و حالا به زمانی اندک پسه رو
بهتره تنها باشم تا الکی خودم رو گول بمالم که انگار بناست از این یا اون خوشم بیاد. راست میگی ذهنم پریشونه. اگر غیر از این بود اینطور عاصی نبودم
در فکرم. در فکر سفر. باید دوباره چمدون ببندم و راهی سرای رستم بشم. که اونجا خدا هستم و از تنهایی باکم نیست
عظمت کوه و جنگل چنان مسخم میکنه که نمیتونم ذهنم رو درگیر جعلیاتی کنم که از پیش برایم ساختن
عشق. عشق آسمانی یا افلاطونی یا همونی که تو میدونی
هیچیک تجربه نمیشه. چون انسان خودخواه و تنهاست. نمیدونه چطور عاشق بشه یا اصولا عشق چیه؟
فقط میتونه عاشق خودش باشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر