۱۳۸۶ تیر ۲۱, پنجشنبه

حیا به چشمه


به خدا رفتم بخوابم، اما یادم افتاد بیام فقط این جمله را هم بگم و برم
ما که مبنا را بر زندگی در لحظه اکنون قرار دادیم. خدا را چه دیدی اومدی اون افتاد من صبح دیگه بلند نشدم
پس لال از دنیا نرفته باشم
به‌قول دون خوان هر کار را طوری انجام بده که شاید آخرین نبرد یا حرکت زندگیت باشه
ای‌نهمه حرف زدم که این یه جمله رو بگم
من چه کنم که دارم از خواب غش می‌کنم. اما، بغض گلوم و گرفته؟
این خدا یعنی روش می‌شه؟
آره
به‌قول گلی:« یه خدابانو نداریم که ایی خدا عاشقش شده باشه بفهمه ما چی می‌گیم؟» اینم شد خداوندگار؟
دیگه به خدا رفتم. اگه یه‌کلمه دیگه گفتم
آه آه
خدا کنه تو رودروایسی شماهام که شده لپ‌های خدا از شرم گلی بشه

۱ نظر:

  1. banoo janam
    are banoo jan khoda roosh mishe, va jooz on kasy dige nist ke in boghz ro bebineh, vaghti boghz kardi yade man ham bash,

    bekhab o aroom bekhab ke farda rooze dige va jaryan taze digee dar pish hast. beghowli

    zendgi mesl jabeh shokolat mimone, adam nemdone vaghti dastesh ro mikone to jabeh chee girsh miyad

    dost daram banoo janam

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...