۱۳۸۶ تیر ۲۹, جمعه

جمعه، خدایی

چه توقعاتی که از آدم ندارن این مردم؟ خب برای همین عراقی‌ها پرشین‌بلاگ و دو در کردن دیگه
بابا تو یک آدم نشون بده که حرفاش فقط شعار نباشه، من بعدیش
ما فقط خوب یاد می‌گیریم. خوب حرف می‌زنیم و خوب می‌نویسم. حمالان مهم و عالی‌قدر آگاهی
به‌قول منقلیه:« کو حال؟» اوه ه ه ه ه ه مگه من قراره چی‌کاره بشم این‌همه به خودم زحمت بدم؟
بالاخره یه جمعه‌ای امام‌زمان خودش میاد و معنی جمعه رو عوض می‌کنه
ما که یه عمرزندگی نکردیم که یه روز جواب این موسیو رو پس ندیم. بذار این یه کار و خودش بکنه. پس این خدا و اونا که بیرون از ما قراره همه‌مشکلات و حل کنند چکاره‌اند؟
یه تقویم دارم مال بیست و هشت سال پیش، هنوز جمعه توش جمعه است و سر برج اول برج. من جمعه رو عوض کنم. از اونجا چطور پاکش کنم؟
راستش حالا که فکر می‌کنم جمعه انقدرهام تلخ نیست که من به زحمت تحول بیفتم
انقدر که از ترس این اداره دارایی خالی رو به‌پایین بستیم، پاک خالی شدیم. گفتیم این یه‌جا رو خالی رو به بالا ببندیم. کی به کیه؟
همین‌طوری می‌شینیم بلکه یه معجزی چیزی داستان و عوض کنه. ما که اینکاره نیستیم که شما فوری انسان خدایی رو به‌روی آدم می‌زنید
انسان روز اول خدا رو خواست که دلش و خوش کنه اون مواظب همه چیز هست




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...