بچه که بودیم بزرگترین مشکل دنیا، خونه خالی بود و حضور ثابت و دائمی خانم والده و سایر پاهای ثابت
حالاهم که بزرگیم، همچنان مشکل خونه خالی باقی و خونه در تصرف عدوانی قوای دشمن و
هیچوقت خالی نیست
اما، دروغ چرا. زمانی هم که خالی بود، وجود برج دیدهبانی خانموالده و برجک تدافعی جناب اخوی گرام در طبقه بالا. حتی نام و یاد پدر بعد از خداد سال
اجازه نمیداد احساس کنم در خونه خالی هستی
اما
خونهای که بخواد گاهی پر و گاه خالی باشه. همون به که در اختیار این قوای دشمن باشه تا خالی و بیروح
خدا رو شکر که خونه خالی بهمن ندادی
حالاهم که بزرگیم، همچنان مشکل خونه خالی باقی و خونه در تصرف عدوانی قوای دشمن و
هیچوقت خالی نیست
اما، دروغ چرا. زمانی هم که خالی بود، وجود برج دیدهبانی خانموالده و برجک تدافعی جناب اخوی گرام در طبقه بالا. حتی نام و یاد پدر بعد از خداد سال
اجازه نمیداد احساس کنم در خونه خالی هستی
اما
خونهای که بخواد گاهی پر و گاه خالی باشه. همون به که در اختیار این قوای دشمن باشه تا خالی و بیروح
خدا رو شکر که خونه خالی بهمن ندادی
نوشته قبلی یک اشتباه گرامری داشت لذا با پوزش اصلاح کردم.می دونم از جملات پند و اندرز گونه خوشت نمیاد ولی میگم که کاش خونه دل خالی نباشه چون وقتی اون خونه پر باشه تمامی نا ممکن ها به مدد انگیزه ای که به آدم میده ممکن میشه.راستی چرا خونه دل ما هنوز خالیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاید برای اینه که هنوز اون کسی که لیاقت سکومت در چنین مکان رفیع و والایی رو داشته باشه پیداش نشده و یا نخواسته ایم به کسی بدیمش که شاید موقتیه و دایمی نیست.فقط میشه آرزو کرد که پیداش بشه.کاش
پاسخحذف