هزار بار رسیدم به خط پایان و وادادم. نه گمان بری منظورم جهل مرکب ( مرگ ) باشه و نه باور کن به منظر جاودانگی یقین کردم
اما هر لحظه که باید وا داد؛ یه چیز نگهم داشت. امید
فکر کن چی مونده از بازی و من همچنان آویزان امیدم
اما حتی اگر فقط اندک، خیلی هم اندک به نهایت انتظار برسم، باز جای شکرش باقی است که این یکقلم جنس در سبد خرید زندگی بعدی نخواهد بود
گو اینکه مطمئنم اگه این یک قلم برسه، قول شرف میدم:« دیگه برای تجربههای در پیتی به این دنیا برنگردم » این تنها چیزی بود که به نبودش هیچوقت عادت نکردم
Man az Rah omadam , delet khast omadam .( az zabane Omide khoshkele to delet )
پاسخحذفsalaaaaaaaaaaaaaaaaam
پاسخحذفcheshme ma roshan banoooo. mishnasamet midunestam sokout baraye to nist banooye gheseguie shabhaye 1001