۱۳۸۶ مرداد ۲, سه‌شنبه

انقراض


پسر دایناسور به دختر دایناسور
میای بریم خونه ما؟
دختر دایناسور: نه
پسر: من بیام خونه شما؟
دختر: نه
پسر دایناسور: خب همین‌کارها رو کردین نسل‌مون منقرض شد
هی می‌زنید تو ذوق من
که، چرا ذکر عشق، عشق گرفتی؟
خب همین‌کارها رو کردین بانوان گرام دور عشق و عاشقی را خط کشیدن و ( دور از جون همه ) مثل تلفن همگانی، تا ریال نریزی
ارتباط با مشترک مورد نظر امکان پذیر نمی‌باشد و اینا

حالا این‌که من از زبون رفتم و دیگه اصلا عشقم نمیاد، مشکلات مردم زمین حل شد؟

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...