۱۳۸۶ تیر ۲۰, چهارشنبه

یا قمر بنی هاشم اینا


گاهی دلم می‌خواد اون چادر قمر خانم و ببندم و بگم آهای نفس کش. کی گفته من خوشمزه یا حتی قابل تحملم؟

اگه این بود که وبلاگ نمی‌نوشتم. الان مثل بچه آدم گوش به اوامر یک آقای شوهری داشتم. یکی از این پسران زشت و بدترکیب جناب آدم که تا حالا چهار آیدیش را ایگنور کردم. مرحمت فرموده ودست خط فرستادن، جهت رویت

گفتم چرا من تنها تنها حالش و ببرم


On 11/07/07, mad mam <seekingcum@yahoo.com> wrote:
vaghean adameh gosht talkhi hasty
man fekr mikonam to tanhaee va nefrat bemiri
پس چی‌شد اون مرد ایرونی که ما رو از چشم آفتاب و مهتاب و راه شیری و خلاصه جمیع کواکب دور نگهداشت تا تنها چراغ خانه‌ افروزی باشیم؟
آقایون یادشون نره اون حق انتخاب را در نهایت ما می‌دیم. اگر این جنس نرم و لطیف چراغ سبز نده که قدمی برداشته نمی‌شه
چرا تند تند شرایط عوض می‌شه؟ یا نجابتش منو کشته یا......؟
حالا به ما که رسید مد عوض شد
آخر نفهمیدم زیر پل پارک وی یا اتاق زاویه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...