۱۳۸۶ مرداد ۲, سه‌شنبه

چشم‌ها را باید....




ببین! حالا من یه چی می‌گم: من
تو جدی نگیر، من
این من یعنی منه همه. البته با اجازه بزرگترا. یعنی تو می‌‌خوای بگی مثل من زخم یا خودخواهی نداری؟
همون منه مغرورت، همون ترس‌هایی که تو رو به محاسبه می‌کشونه. از گذشته‌ای میاد که تو زخمش را حمل می‌کنی
مثل خان‌جونا نسخه ننویس
باور کن همه ما دردناک شدیم. درد تجربه‌های زشت یا غلط دیروز. حتی تجارب شیرینی که تلخ تموم شد و هر کدوم بخشی از ما را تغییر داده
. همه اون چیزهایی که نمی‌ذاره مثل بچگی یه صبح تا شب به سریال دیشب یا فردای در پیش رو فکر کنیم
یا حتی اومدن و رفتن عید

۱ نظر:

  1. mamnoon az rahnamaiiat, alan digeh takmil shod.
    fereshteh khasteh ba tamam bi benziniash, payametan ra resand.
    khoda barayeman hefzeshan konad.

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...