۱۳۸۶ فروردین ۲۸, سه‌شنبه

بغل پاک


نمردم و بالاخره یه نمونهء کامل از بغل مورد نظری که تاحالا کلی راجع بهش داستان سرایی شده پیدا کردم
برای خروج دوستان از هرگونه ابهام در رابطه با واژه بغل، در اینجا شخصا اعلام می‌کنم، از این به بعد هروقت دلم بغل خواست و دوباره دچار کمبود شدم. شما این عکس را به‌وضوح به‌خاطر بیاورید
جان من برو تو نخ نیش خانم. ببین چه لذت و آرامشی در نگاهشه؟
این هم به نفعه منه که از باز کردن ایمیل‌های مایوس کننده خلاص می‌شم
هم به نفع دوستان ناشناسی که مجبورند زحمت بکشند و در جهت حل مشکل من شخصا اقدام کنن
من‌هم با آزادی هرموقع احساسم به سمت و سویی تمایل داشت، از ترس حرف و سخن و سوءتفاهم مجبور نشم لال‌مونی بگیرم
باور کن روزی خواهد رسید که انسان با همین سربلندی از احساساتش برای دیگران حرف بزنه. کسی عقده‌ای نمی‌شه. به خودش شک نمی‌کنه
تدریجا خودش را باور می‌کنه. و از خود شرمسار نخواهد بود
من هستم
زنده
و آزاد

۱ نظر:

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...