۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

میان ماه من تا ماه ، هابل




اون‌وقت‌ها هر خونه‌ای در این ایام یه نذری می‌داد و کار به جایی می‌رسید که فردا پس فردای عاشورا همه شله زردها توی جوب‌های آب بود
زیرا، غذای نذری را نباید قاطی زباله‌ها ریخت
از اون شدیدترش را می‌خواهی باز می‌رسیم به باورهای بی‌بی‌جهان که چندتا دونه برنج سفید از غذای امام حسین خشک می‌کرد و می‌ریخت قاطی انبار برنج خونه
می‌گفت: خیر و برکت به سفره‌مون می‌ده. در واقع چیزی را حروم نمی‌کردو برای نگه‌داشتن هرچیز دلیلی داشت
از کبوترها تا مرغ و خروس و اردک و غاز
پای دیگ شله‌زرد خاله‌ها شب‌تا صبح می‌ایستاد و منو تشویق می‌کرد وقت باز کردن در دیگ حتما اون تو سرک بکشم
تا بتونم جای دست یکی از اولیا انبیا و شاید حتا بانو زینب را روی شله زرد به نشانة استجابت ببینم
خلاصه که امورات مردم با همین نذر و نیازها رفع و رجوع می‌شد
و نیازی نبود مردم از واژه‌گان، عصبی‌ام یا روانم قاطی کرده و امثال اون استفاده کنند. یا حتا دپ بازار و افسردگی
هیچ یک از این کلمات در محاورة روزانه معنی و جایی نداشت
روانی یعنی کسی که باید به زنجیر می‌بستند
و زندگی با همة زیبایی‌ها ساده بود
الان نه مردم بودجه دارن نذری بدن
نه باوری برای نذر و نیاز مونده برای کسی
درحالی‌که این نذری پزون یا سفره‌های نذری که پهن می‌شه، خالی از اقتدار، انرژی، قصد، گروهی نیست
مثل حلقه‌ای که دورتا دور کعبه حرکت داره
موجی از انسان که گرد هم می‌چرخند
این‌هم یک حرکت ساحری است. حتا انداختن سنگ به سمت شیطان
اما این‌جا کلاس ساحری نیست و منم قصد میتینگ ندارم
یاد کاسه‌های گلسرخی شله‌زرد بخیر که
عطر زعفرون و هل‌ش محله رو برمی‌داشت و حتما نقش پنج‌تن داشت



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...