۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

نامادرانه





چکیدة ملاقات امشب ازم می‌خواست بیشتر به روحم توجه کنم و به تو

من‌که نه گمانم جز تو فکر و ذکری داشته باشم.
اگر بنا باشه باقی زمان هم بدم شما، پس من برای تجربة چه کسی اومدم؟
خب معلومه، برای تجربة شهرزاد،
با تو یا تو در شهرزاد
یا شهرزاد در تو
خلاصه که .............. عجیبی‌ست
تمام مدت وقتی می‌گفت:
تو مسیرت رو گم کردی.
شکار شدی و گیر افتادی.
بچه‌هات بیماری پریا، .........داستان‌های زندگی همه پیش اومده چون به روحت احترام نذاشتی
بهش توجه نکردم و از یاد شما و کاری که به‌خاطرش اومدم باز موندم
و جن و انس بسیج شدن که من باز بمونم
آخ که من عاشق این منم‌م
کار چیه؟
رسیدن به معرفت و شناخت تو و عشق
نه عشقی کالبدی و زمینی
نه عشقی انسانی
البته شک نکن که حتما ازکوره در رفتم و صد بار هم گفتم که:
آقا عشق بی‌تاچ و ماچ نداریم
عشق یه تعریف زمینی داره که بی‌شباهت به یک بیماری نیست
چطور می‌شه چنین لاوی را با شما ترکوند؟
اما یک نکتة جالب شنیدم. گفت:
بعضی مادر به دنیا می‌آن. یعنی آماده و اینکاره به دنیا میان
تو مادر به دنیا نیومدی. همسر هم به دنیا نیومدی. اما آمده بودی تا این واحدها را پاس کنی
مادری و همسری یاد بگیری و بعد هم بگذری
حالا این‌که ما که این‌کاره به دنیا نیومده بودیم نتونستیم از این واحد مادری بگذریم
چطور اونایی که ذاتا این کاره به دنیا اومدن، هم مثل خر دنبال بچه‌هاشون میرن
البته بچه‌های اونا نه از چهار طبقه می‌پرن و نه بعدش بیمار می‌شن و نه فطرتا بی‌پدر به دنیا اومدن
خلاصه که منظورش این بود که تو به‌قدری در این کار ناوارد بودی که گند زدی به همه چیز و به علاوه
باید واحد پدر گرام‌شون هم پاس می‌کردم
نمی‌دونم شاید راست بگه. خودم هم گاهی فکر می‌کنم از تجربه پدر بزگوار فرار کردم خدا پریای گرامی رو گذاشت در دامنم که حتا قیافه‌اش کپی برابر اصل پدرشه
و حتا غیر قابل کنترل تر از او. ورژن بالاتر
خلاصه که ما باید مادری رو خوب یاد می‌گرفتیم و هرکی می‌رفت دنبال زندگی خودش
یا اصلا نباهس مادر می‌شدیم. چیه تو هم مثل من داغ کردی؟
تازه مونده به جاهای خوب خوبش برسی
بیا پایین که پست طولانی شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...