گاهی همینطور که عکسهای خیلی قدیمی را ورق میزنم از خودم میپرسم که واقعا چه آتشفشانی در دل این مردم ایران خفته بود
خیلی زود فرهنگ سنتی با مدرن و اروپایی جا عوض کرد
چادر رفت و رقص ایرونی و دامن بالای زانو آمد؟ همه تغییراتی که واقعا باید در ذات آدمی باشه تا ممکنه بشه
از گشنگی بمیرم و میمردم هم حاضر نبودم با برهنه ساختن و ادا و لوندی امرار معاش کنم
اما خب بعضی از این بدترش را هم میتونند و بعد مجموع همه اینها را به گردن خنگولی و بیظرفیتی ملت آریای
و جهل و نبود امکانات در زمانهای مورد نظر
موج وقتی میآد جمعیتی را با خودش میبره. مثل موج انقلاب و باز همه و همه رو به آیکیو ربط میدادم
اما جالا چی بگم؟
تو خونه صبح تا شب سریال کرهای میبینیم
عادات کرهای برمیگزینیم و هوسهای کرهای میکنیم
اولیش خودم.
همهاش فکر میکنم ؛ چه خوب بود سر هر محله یهجا بود که هم محلیها بشینن و میگساری کنند
حتما یه پای ثابتش خودم بودم
یا عزیز جان از انواع نودل یا رشتة چینی که از راه همین سریال کرهایها وارد بشقابها و یا سبد خرید شده
و البته که چوب غذا خوری
خلاصه که به این میگن انقلاب نرم و مخملی با هم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر